برگی از گذشته ( نازنین )

…و من چه قدر دلم میخواهد
که روی چار چرخه ی یحیی میان هندوانه ها و خربزه ها بنشینم
و دور میدان محمدیه بچرخم
آخ ...
چه قدر دور میدان چرخیدن خوبست
چه قدر روی پشت بام خوابیدن خوبست
چه قدر باغ ملی رفتن خوبست
چه قدر مزه ی پپسی خوبست
چه قدر سینمای فردین خوبست
و من چه قدر از همه ی چیزهای خوب خوشم می آید
و من چه قدر دلم میخواهد
که گیس دختر سید جواد را بکشم
چرا من این همه کوچک هستم
که در خیابانها گم میشوم

        فروغ

         .. اسفند ماه هزار سیصد و شصت و..
با نصرت و مهدی و فرامرز راه افتادیم به طرف پرورشگاه ..
توی راه فرامرز گفت یه مورد هست که برا کار تو مناسبه یه دختر بچه که نه سال داره . باباش حبس ابد خورده مادرش هم  .. ز ندونه ... اسم دختر نازنینه ،کس دیگه ای رو ظاهرا نداره ، شدیدا کمبود محبت داره مدام حرف میزنه ...
مهدی گفت بالاخره رسیدیم ، آره.
 تابلو رو خوندم جمعیت هلال احمر .. مرکز پرورش کودک شهید دست غیب شیراز.
بقیه بچه ها تازه رسیده بودن ،بیات ، هنگامه، اشرف ، سامانی با خواهرش ،فریبا و..
بچه ها رفتن دفتر سراغ آقای کمالی من و فرامرز با اشرف و نصرت اومدیم تو آسایشگاه ، در رو که باز کردیم یه دختر بچه دوید طرف ما خودشه چسباند به من ..
_ آقا اسم من نازنینه .
_
آقا منومیبرین بیرون ؟بریم چهارراه سینما سعدی ؟منو با خودتون پارک میبرین؟
_خانم میشه به موهام شونه بزنین ؟ موهامو میبافین؟نیگا کنید من چقدر تنهام ! ناهار کنار ما می مونید ؟
شما منو پارک میبرید ؟من قول میدم اذیت نکنم ..خانم میشه دست خودتونو بذارین روسر من؟

....
آقا ؟ آقا ؟ شما دارید گریه می کنید ؟
چرا ؟ از دست من ناراحت شدید ؟ من کار بدی کردم ؟تو رو خدا خانم .. آخه چرا ؟..
سرم رو بلند کردم اشرف  به پهنای صورتش اشک میریخت ، فرامرز پشت به ما کرده بود ولی دیدم شونه هاش میلرزه ...
امشب بیست و یکم اسفند هزاروسیصد و هشتاد و چهار .
فرامرز آلمانه مهدی تهران ، نصرت بهزیستی ساری ، اشرف ..
از نازنین  .. خبری ندارم .

 

نظرات 9 + ارسال نظر
someone چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:34 ق.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

سال جدید با اتفاقت جدید در راه هست ....
نوروزتان پیروز ....

معصومه چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:57 ق.ظ http://gahnamekar.blogsky.com/

سلام وبلاگ قشنگی داری ممنونم که پیش ما اومدی

محمد چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:53 ق.ظ http://www.siavash1919.persianblog.com

سلام دوست من ...بسیار زیبا و تاثیرگذار بود ...به منم سری بزن ...

مهسا چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:07 ب.ظ http://www.sedayesokout.blogspot.com

درخت کوچک من به باد عاشق بود
به باد بی سامان
کجاست خانه ی باد؟
کجاست خانه ی باد؟

حجت چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:47 ب.ظ http://www.online-computer.mihanblog.com/

سلام
خسته نباشید
مطالب جالب و خوندنی بودند
برا تبادل لینک بهم خبر بده
بای

شیدا چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 06:52 ب.ظ

سلام دوست محترم
ممنون که خبرم کردید ونظر دادید....سخت بیمارم ودر رختخواب
افتادم حالم بهتر شود می آیم وسنجیده اظهار نظر می کنم...
دعا کنید خوب شوم ...با سپاس

وحید جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:46 ب.ظ http://eshghekhafan.blogfa.com/

سلام دوست عزیز من مدیر وبلاگ عشق خفن هستم خوشحال میشم اگه با هم در ارتباط باشیم .
من لینک وبلاگ شما رو توی وبلاگم گذاشتم شما هم اگه دوست داشتین این کار رو بکنید
ممنون از همکاریتون

شیدا پنج‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 04:41 ق.ظ http://sheidablog.blogfa.com

سلام
دوست عزیز واقعا بیمار بودم وبی حوصله شعر فروغ واقعیتی رابیان کرده بود ....انگار همیشه در زندگی گل وخار با هم قرین
هستند ......با سپاس

سلام
آرزوزی بهبودی و شعری دیگر نوروزت پیروز

سایه دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:11 ق.ظ http://www.sayehmetallica.blogfa.com

سلام ایدی من هک شده لطف کنید من و با ایدی جدید اد کنید مرسی sayeh_k79

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد