برگی زرین از ادب پارسی

"نشان محبت آنست که : هرمکروه طبیعت ونهاد که ازدوست به تو آید ، آنرا بردیده نهی ."

 

سخنی در باره ابولفضل میبدی و یادگار گران سنگش _ کشف الاسرار_ و چکیده ای از متن این اثرزیبا وارجمند از انسانی وارسته و عارفی بی ادعا :

 

ارجداری و پارسایی و هنرمندی را چه زیانی دارد اگر مردم، گور جایی به پهنا و درازی 4 در 8 بدست _ که رشید الدین میبدی در آن آرمیده باشد _ندانند و نشناسند. چه مایه از شایستگی مرد کاسته خواهد شد اگر سنگی نیمه شکسته به دست نیاید که بر روی آن نوشته شده باشد: کل من علیها فان .....آرامگاه ابدی ابولفضل میبدی؟!

 

کتاب  کشف الاسرارنوشته ابولفضل میبدی   نگرشی است بر قرآن از پشت منشوری سه پهلو . نخست آیات قرآن را ترجمه تحت اللفظی میکند .بار دیگر آیات را به شیوه عامه مفسران تفسیر می کند وسرانجام آیات را با مذاق اهل عرفان تعبیر و تفسیر می کند .  

                                     

* فلعلک تارک بعض ما یوحی الیک * .. . فرمان آمد از درگاه احدیت به مهتر کاینات وکیمیای دولت و سهیل سعادت و بحر طهارت که ما تو را به خلق فرستادیم تا طبیب دلهای اندوهگنان باشی ، مرهم درد سوختگان ....

 

# نام خداوند کریم مهربان، پناه درویشان وذخیره مفلسان ، همراه بازپس ماندگان وقرة العین محبان ، سوردل دوستان ، وسرورنزدیکان.خداوندی که آیین بهشت در آیین دوستی اوکجا پدید آید. نعیم دو گیتی در تجلی لطف او چه نماید ، کریمی که ناپاکی ناپاکان او را ضجر نکند . جوادی که الحاح سا یلان او را به ستوه نیاورد.مهربانی که به بد کرد رهی ، بخشیده وانستاند.آمرزگاری که به جرم امروزینه از عفو دیگینه واپس نیاید.نیک عهدی که به  بدعهدی بنده از گفته پشیمان نشود.لطیفی که ناشایست به فضل خود شایسته کند .کریمی که رهی را از جنایت می شوید وپاک بیرون آرد .

 

# در خبراست که نامه به دست بنده ای دهند ، آن معصیتها بیند ، شرمش آید که برخواند ،ازحق جل و جلاله خطاب آید که آن روزی که می کردی و شرم نداشتی فضیحت نکردم وبپوشیدم ، امروز که می شرم داری فضیحت کی کنم ؟!

 

# مصطفی ( ص ) گفت : سخت میترسم بر امت خویش از شرک کهن . گفتند : یا رسول الله شرک کهن کدامست ؟ گفت : آنکه عمل کند ، ودر عمل وی ریا بود .

 

# و گفته اند حسین بن علی ( ع ) چون درویشی را دیدی گفتی ترا که خوانند وپسر که ای ؟ درویش گفتی من فلانم پسر فلان ، حسین گفتی نیک آمدی که از دیرباز من در طلب توام که در دفتر پدر خویش دیده ام که پدر ترا چندین درم بر وی است ، اکنون می خواهم تا ذمت پدر خود از حق تو فارغ گردانم و بدین بهانه عطاء به درویش دادی و منت بر خود نهادی .

 

* هوالذی یقبل التوبه عن عباده .* اوخداوند یست که توبه بندگان پذیرد ، ناله صلحجویان نیوشد ، عیب عذرخواهان پوشد . اگر به تقدیر بنده ای صد سال معصیت کند ، آنگه که گوید " تبت " الله گوید " قبلت عبدی " حرفت تو معصیت وصفت من مغفرت ، تو حرفت خود رها نکنی ، من صفت خود کی رها کنم ؟

 

خصمان گویند که این سخن زیبا نیست

خورشید نه مجرم ار کسی بینا نیست